دکتر حسن بنیانیان/ مسئول کمیسیون فرهنگی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی
رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین سیاستهای کلی «خانواده» بر این نکته تأکید کردهاند که تمامی سیاستهای اجرایی در بخشهای مختلف باید حول محور حفظ، تقویت، تحکیم و شکلگیری خانواده تحقق پذیرد، به این معنا که برنامهریزان کشور در بخشهای مختلف باید همه سیاستها و برنامههای خود را بر مبنای محورهای مورد اشاره تنظیم کنند.
بر اساس تعریف دانش جامعهشناسی نخستین کارکرد منطقی خانواده پاسخگویی صحیح به نیازهای عاطفی زن و مرد است که میتوان از آن به عنوان یکی از عوامل استحکام و آرامشبخش برای اعضای خانواده، پرورش استعدادها و تربیت صحیح نسل جدید یاد کرد.
حضور در کانون خانواده پس از مشغلههای مختلف اجتماعی و خستگیهای جسمی- روحی روزانه، امکان بازسازی و بازتولید کارکرد نقشهای فردی و اجتماعی افراد را فراهم میسازد و اگر چنین فرایندی انجام پذیرد، خانواده نیز به عنوان یکی از عوامل مؤثر توسعه و پیشرفت کشور ایفای نقش خواهد کرد.
علاوه بر این، تشکیل خانواده به شکلگیری اقوام و در پی آن ایجاد همبستگی در جامعه منجر میشود. در هنگام بروز بحرانها، اقوام و خانوادههای مختلف به یاری یکدیگر میشتابند و از همین روی معضلات گوناگون اجتماعی و یا اقتصادی در همان مراحل نخست شکلگیری از میان میرود.
تبادل افکار و آرا در میان خانوادهها در بسیاری از موارد از تشکیل پروندههای قضایی و ضرورت مداخله نهادهای رسمی و حکومتی پیشگیری میکند. علاوه بر این در سایه وجود خانواده است که تجربههای نسل پیشین به نسلهای بعد منتقل شده و در نتیجه امکان بروز خطای تصمیمگیری افراد به میزان قابل ملاحظهای کاهش مییابد.
این در حالی است که متأسفانه در شرایط حاضر به دلیل تسلط تدریجی، آرام، پیوسته و البته با سرعتی نسبتاً بالا، سبک زندگی غربی در کشور با وجود تجربه آسیبهای آن در غرب، در حال بازتولید و انتقال به جامعه ایرانی است و همین مسئله به تخریب بنیان خانوادهها دامن میزند به ویژه آنکه ما زیرساختهای لازم برای مقابله با این آسیبها را در اختیار نداریم. به عنوان نمونه گذشته معماری و طراحی شهری ایران، بر اساس شناخت و تعامل همسایهها با یکدیگر شکل میگرفت. چه بسا در سایه چنین رابطهای و آن هم با وجود ایمان درونی افراد و نظارت عمومی ساکنان یک محله، فرصتهای ازدواج و تشکیل خانواده نیز به شکلی هدفمند و منطقی فراهم میآمد. اما با ورود معماری و شهرسازی غرب به کشور و سکونت افراد در آپارتمانهای ۶۰ و ۷۰ متری، ساختار ارتباط همسایهها با یکدیگر از هم گسست و با جابهجایی دائم آنها رشته ارتباطات اجتماعی محلهای نیز پاره شد و جای آن را رسانههای مدرن گرفت. فرایند این انتقال نیز نتیجهای جز گسترش آسیبهای اجتماعی در پی نداشت.
واقعیت آن است که در سه دهه اخیر نهاد خانواده در غرب به سرعت در حال تضعیف و نابودی است، اما برنامهریزان این کشورها پس از چپاول و انتقال منابع ثروت و قدرت دنیا، سطح رفاه اجتماعی را به قدری بالا بردهاند که پس از پیدایش هر گونه فساد در این گونه کشورها، به سرعت مبادرت به نهادسازی برای آن میکنند تا از انعکاس آن در ظاهر جامعه جلوگیری کنند. اما با ورود برخی از آسیبهای اجتماعی به کشور ما به دلیل نبود نهادسازیهای زیربنایی لازم، آثار و پیامدهای ناشی از آن به شکل کاهش نرخ جمعیت در جامعه انعکاس مییابد.
پدیدهای همچون گرایش جوانان به تجردگرایی و زندگی مجردی که باید آن را آسیبی اجتماعی برای جامعه محسوب کرد، یکی از پیامدهای ورود سبک زندگی غربی به کشور است که تا ریشههای آن را شناسایی نکنیم هر گونه اقدام برای مقابله با آن حکم مسکنی دارد که تأثیری در درمان بیماری نخواهد داشت.
گرچه تاکنون در زمینه شکلگیری خانههای مجردی مطالعات میدانی عالمانهای در کشور انجام نشده است تا به بررسی عوامل مهم معضلات خانواده در جغرافیای مختلف و چرایی گسترش بیماری تکزیستی بپردازیم اما نمیتوان و نباید از کنار چنین آسیبهایی بیتفاوت گذشت.
از همین رو باید احساس مسئولیت فردی و اجتماعی را به تک تک افراد جامعه بازگرداند و با ترغیب جوانان به ازدواج و توصیه به خانوادهها برای آسان نمودن ازدواج فرزندانشان و شکلگیری خانواده، نقشی فعال در کاهش تجردگرایی در جامعه ایفا کرد.
از سویی دیگر لازم است بر اساس توصیه رهبر معظم انقلاب مسئولان تمامی نهادها و سازمانها برنامههای خود را بر مبنای شکلگیری، تقویت و حفظ کانون خانواده تدوین کنند.
نهاد روحانیت نیز میتواند با تدبیری اساسی، احساس مسئولیتهای فردی و عاطفی گذشته را به خانوادهها بازگرداند. میتوان از ظرفیت ۳۰۰ هزار مسجد و ۹۱۰ هزار مدرسه در کشور برای توسعه و تبلیغ ارزشهای اسلامی همچون ازدواج آسان و دوری از تجملگرایی بهره گرفت و با این تدبیر تا حد امکان جامعه را از هجمه سنگین نظام غرب و سبک زندگی غربی مصون ساخت.
نظر شما